به توان خدا

کلیپ های تصویری
آلبوم تصاویر
...
خاطرات
خاطرات
به توان خدا

این برنامه به دغدغه نوجوانان و سوالاتی در زمینه دین برای آن ها ایجاد می‌شود را پاسخ می‌دهد و ما تلاش کردیم با تحقیقات میدانی و کتابخانه‌ای و با قرار گرفتن در بین نوجوانان به سوالات ذهنی نوجوانان پی ببریم.

۴۲ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است





کارمندی به دفتر رئیس خود می‌رود و می‌گوید: 

«معنی این چیست؟ شما 200 دلار کمتر از چیزی که توافق کرده بودیم به من پرداخت کردید.»

رئیس پاسخ می دهد:

 «خودم می‌دانم، اما ماه گذشته که 200 دلار بیشتر به تو پرداخت کردم هیچ شکایتی نکردی.»

کارمند با حاضر جوابی پاسخ می دهد: 

«درسته، من معمولا از اشتباه های موردی می گذرم

 اما وقتی تکرار می شود وظیفه خود می دانم به شما گزارش کنم







می گویند ملانصرالدین از همسایه اش دیگی را قرض گرفت . 

چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. 

وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید ملا گفت دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد. 

چند روز بعد ، ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال

 این بار دیگی بزرگتر به ملا دادبه این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود. 

تا مدتی از ملا نصرالدین خبری نشد . همسایه به در خانه ملا رفت و سراغ دیگ خود را گرفت. 

ملا گفت دیگ شما موقع وضع حمل در خانه ما فوت کرد. همسایه گفت مگر دیگ هم می می میرد؟ 

چرا مزخرف میگی!!!!و جواب شنید :چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمی زاید. 

دیگی که می زاید حتما مردن هم دارد





مردی به دندان پزشک خود تلفن می کند و به خاطر وجود حفره بزرگی در یکی از

 دندان هایش از او وقت می گیرد. موقعی که مرد روی صندلی دندان پزشکی قرار می گیرد،

 دندان پزشک نگاهی به دندان او می اندازد و می گوید: نه یک حفره بزرگ نیست!

 خوردگی کوچکی است که الان برای شما پر می کنم.

مرد می گوید: راستی؟

 موقعی که زبانم را روی آن می مالیدم احساس می کردم که یک حفره بزرگ است.

دندان پزشک با لبخندی بر لب می گوید: این یک امر طبیعی است،

 چون یکی از کارهای زبان اغراق است


پیامبر (ص) چگونه زندگی می کرد؟

آشنایی با سیره زندگی پیامبر عظیم الشان اسلام(ص)

در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) درپیشرفت اسلام و جذب ‏دل‏ها تصریح شده است، آن جا که مى ‏خوانیم: «فبما رحمة من الله‏لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم‏و استغفر لهم و شاورهم فى الامر; اى رسول ما! به خاطر لطف ورحمتى که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان‏ گشته‏ اى، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده ‏مى ‏شدند، پس آن‏ها را ببخش، و براى آن‏ها طلب آمرزش کن، و درکارها با آن‏ها مشورت فرما.»

نماز و روزه پیامبر ‏(ص) ‏

1. پیامبر ‏(ص) ‏ دوبرابر نمازهای واجب نماز ، مستحبی بجا می‌آورد و دوبرابر روزه‌های واجب ، روزه‌ی مستحبی می‌گرفت.
2. در سفر و غیر سفر ، شبانه سیزده رکعت بجا می‌آورد که یک رکعت وَتر و دورکعت نماز صبح جزء آن بود.    
3. در ماه مبارک رمضان ، نماز بیشتر می‌خواند.
4. وقتی نیازمندی نزد او می‌نشست ، نمازش را سریع می‌خواند تا نیاز او را اجابت نماید.
5. در نماز رنگ چهره‌اش از خوف خدا دگرگون می‌گشت.
6. پیش از آغاز نماز 7 مرتبه تکبیر می‌گفت.
7. بسم‌ا...الرحمن الرحیم را در نماز بلند می‌گفت.
8. قبل از قرائت نماز « اعوذ بالله من الشیطان الرجیم » می‌گفت.
9. نماز را از همه کاملتر و در عین حال مختصرتر می‌خواند.
10. هیچ نماز واجبی را بدون قنوت نمی‌خواند.
11. در هنگام شروع نماز ، دست به شانه‌های نمازگزاران می‌گذارد و می‌فرمود:‌« منظم و صاف بایستید ».
12. مشتاقانه انتظار وقت نماز را می‌کشید و بر آن مراقبت می‌نمود.
13. هیچ چیز را بر نماز مقدم نمی‌داشت.
14. می‌فرمود : « نور چشم من در نماز و روزه قرار داده شده است ».
15. پس از تمام شدن سلام نماز ، سه بار تکبیر می‌گفت و هر بار دست‌هایش را تا برابر نرمة گوش بلند می‌کرد.  
16. در هنگام رکوع ، سرش را نه پایین می‌انداخت و نه آنگونه بلند می‌کرد که از بدنش بالاتر باشد بلکه حدِ معتدل را رعایت می‌نمود.
17. هنگامی که به مصیبتی دچار می‌شد ، هزاررکعت نماز در آن روز می‌خواند و به شصت مسکین صدقه می‌داد و سه روز روزه می‌گرفت.
18. اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.

مکارم اخلاقی پیامبر ‏(ص)

‏ 1. هیچ فرصتی را جز در راه کار برای خدا و یا اصلاح خویشتن ازدست نمی‌داد.
2. مسلمانان را به کارکردن سفارش می نمود.
3. کینه کسی را در دل نگاه نمی داشت و درصدد انتقام بر نمی آمد.
4. به آرامی و با وقار قدم برمی‌داشت.
5. نعمت های الهی درنظر او بزرگ و با عظمت بودند.
6. دنیا و حوادث تلخ آن وی را غضبناک نمی ساخت .
7. هرگز در کارهایشان تندروی و کندروی نمی نمود .
8. شجاع ترین، نیکوترین و بخشنده ترین مردم بود.
9. وقتی که با حادثه ای برخورد می کرد، آن را به خدا واگذار می نمود.
10. در همه کارها معتدل و میانه رو بود .
11. بردباریش همواره بر خشم او سبقت می گرفت.
12. هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند.

 

ویژگی های فرماندهی پیامبر (ص)

1.  پیامبر (ص) در همه شرایط با لشگریان و مردم خویش مدارا می نمود.
2. در جنگ راستگو و وفادار به عهدو پیمان خود بود.
3. هنگام قدرت ، از مجازات چشم پوشی وگذشت می کرد.
4. در امور جنگ با تدبیر ، تفکر و دور اندیشی عمل می کرد.
5. در هر میدان  جنگی به ابتکاری جدید دست می زد ،که او را در پیروزی بر دشمن یاری می کرد.
6. دشمنان از اقدامات و تاکتیکهای او بهت زده و سرگردان می شدند.
7. سرعت در فرماندهی در نزد او ،  برای مقابله با مسائل جدی دارای اهمیت بسیار بود.
8. به تمرکز فرماندهی توجه و تأکید فراوان داشت .
9. ضوابطی دقیق ، برای فرماندهی لشگر و تقویت آن قرار می داد.
10. اطاعت از فرماندهان را رمزی برای انضباط ،  انقیاد و فرمانبرداری می دانست .
11. فرمانده لشگر را بر اساس شایستگی و شناخت بر می گزید.
12.  پیروزیهای جنگ او را مغرور نمی کرد.
13. نیروی دشمن را ارزیابی می نمود ، و برای مقابله ، ابزار و تجهیزات لازم را تهیه و تدارک می دید.


تواضع و فروتنی پیامبر ‏(ص)

1. پیامبر ‏(ص) ‏ هرکس را که می‌دید به او سلام می‌کرد  وکسی در سلام بر او سبقت نگرفت .
2. با فقیران و مساکین نشست و برخاست می‌نمود.
3. هیچ فقیری را به خاطر فقر یا بیماری تحقیر نمی‌کرد.
4. از هیچ پادشاهی به خاطر قدرتش نمی‌ترسید
5. همه را یکسان بسوی خدا و حق دعوت می‌کرد.
6. لباس و کفش خود را وصله می‌زد.
7. روی زمین می‌نشست و با بردگان غذا می‌خورد.
8. اگر به مجلسی وارد می شد، در آخر و نزدیک درب می نشست ونه در صذر آن.
9. دارای رقّت قلب بسیار بود.
10. سلام کردن بر کودکان را دوست داشت.
11. دوست نداشت که هنگام ورود به مجالس ، جلوی پای او بلند شوند.
12. با دست خود از گوسفندان شیر می‌دوشید.
13. پیامبر ‏(ص) هنگام اشاره ، با تمام دست اشاره می‌فرمود.
14. بر دست کارگر بوسه می زد.
15. بدرفتاری و بی حرمتی به شخص خود را با نظر اغماض می نگریست.

 

زهد پیامبر اکرم ‏(ص) ‏

1. پیامبر‏(ص) ‏  از دنیا به اندازه‌ی نیاز خود استفاده می‌نمود.
2. هرگز شیفته و شیدای دنیا نبود.
3. خزینه‌ها و گنج‌های دنیا بر او عرضه شد ولی نپذیرفت.
4. با قلب خویش از دنیا اعراض فرمود و یاد دنیا را در قلب خویش نابود ساخت.
5. هیچ چیز را در دنیا از گرسنگی و خوف خدا خوش‌تر نداشت.
6. سخاوتمندترین مردم بود.
7. از آنچه که خداوند نصیب او می‌کرد ، جز به اندازه نیاز یکسال آنهم از خرما و جو برنمی‌داشت و باقیمانده را در راه خدا صرف می‌نمود.
8. حق را اجرا می‌نمود ، هرچند که به ضرر خود و یا یارانش تمام می‌شد.
9. از همه پیامبران زاهدتر بود.
10. اگر داشت ، می‌بخشید و اگر نداشت ، می‌فرمود: « ان‌شاء ا... ، خدا می‌رساند ».
11. هرگز دونوع غذا در سفرة آن حضرت نبود مگراینکه از یک غذا می‌خورد و  غذا ی دیگر را صدقه می‌داد.
12. هرگز درهم ودیناری نزد خود پس انداز نکرد.

 

سکوت و سخن گفتن پیامبر ‏(ص) ‏

1. سکوت پیامبر‏(ص) ‏ بر حلم و بردباری ، حذر و پرهیزکاری ، تقدیر و اندازه‌گیری و تفکّر و اندیشمندی استوار بود.
2. جز در مواقع ضروری سخن نمی‌گفت.
3. از همه مردم خوش سخن‌تر و فصیح‌تر بود.
4. تمام سخنانش کوتاه و جامع بود.
5. جوهر صدای او بلند و آهنگ کلامش از همه زیباتر بود.
6. وقتی که کسی را صدا می‌زد ، سه مرتبه صدا می‌کرد.
7. در هنگام سخن گفتن بدون تکرار حرف می‌زد.
8. هنگام اجازه گرفتن سه مرتبه اجازه می‌گرفت.
9. درحال سخن گفتن لبخند می‌زد.
10. به سخنان همه به یک میزان گوش می‌داد.
11. کلمات او متصل به یکدیگر، ولی شمرده بود. به گونه‌ای که شنونده آن را بخوبی می‌شنید و درک می‌کرد.
12. سخن همنشین خود را قطع نمی نمود وبا او به صورتی رفتار می کرد که تصور می شد هیچکس در نزد رسول خدا ( ص) از او گرامی تر نیست.
13. هیچگاه زبان خود را به دشنام و ناسزا آلوده نمی کرد.
14. هرگاه از رفتار کسی آزرده می گشت ناراحتی در سیمایش نمایان می شد ولی با زبان گله واعتراض برخورد نمی کرد.
15. از جدال (اصرار کردن ) ، پرحرفی و بیان مطلب بیهوده پرهیز می کرد .
16. در جایی که امید ثواب داشت سخن می گفت .
17. سخن گفتن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه آن شخص از حد مشروع ( غیبت، تهمت و ...)  تجاوز می کرد.
18. کسی را بر اغزش و خطای در سخن مؤاخذه نمی فرمود.
19.  چون با کسی سخن می گفت ، کاملاً  بر می گشت  و رو به او می ایستاد  .

 

آداب خوردن و آشامیدن پیامبر ‏(ص) ‏

1. پیامبر ‏(ص) ‏  در هنگام غذا خوردن با دیگران ، نخستین کسی بود که دست به غذا می‌برد و آخرین کسی بود که دست از غذا می‌کشید.
2. همواره از جلوی خود غذا می‌خورد .
3. هنگام نوشیدن آب به سه مرتبه می‌نوشید. (می‌مکید و هرگز نمی‌بلعید)
4. با دست راست خود غذا می‌خورد.
5. هرگز درحال تکیه دادن غذا نمی خورد.
6. مانند بردگان و به جهت تواضع در برابر خداوند بر روی زمین می‌نشست و غذا می‌خورد.
7. بهترین غذا نزد آن حضرت غذایی بود که شرکت کنندگان بیشتری بر سر آن سفره وجود داشته باشند.
8. بین هر دو لقمه غذایی که میل می‌نمود ، حمد خداوند را بجا می‌آورد.
9. هرگاه نوشیدنی میل می‌کرد ، در آغاز بسم‌ا... می‌گفت و آب را می‌مکید و می‌فرمود : « درد کبد از بلعیدن آب به یک نفس به وجود می‌آید ».
10. غذا را خوب می‌جوید.
11. هرگز غذای داغ میل نمی‌کرد و صبر می‌کرد تا خنک شود.
12. هرگز غذایی را مذمت نمی‌کرد . اگر دوست داشت می‌خورد و اگر دوست نداشت ، نمی‌خورد و آن را بر دیگران تحریم نمی‌کرد.
13. هنگام خوردن غذا ، به کسی که مقابلش بود ، لقمه‌اش را تعارف می‌نمود و هنگام نوشیدن آب ، به کسی که سمت راستش بود ، آب می‌داد.
14. هنگام غذا خوردن ، نشستن بر پای چپ را سنت می‌دانست.
15. از خوردن سبزی های بد بو پرهیز می نمود.
16. تا حد امکان تنها غذا نمی خورد.
17. تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن نیز از خوردن  منصرف می شد.

 

آداب بهداشتی پیامبر ‏(ص)

1. پیامبر ‏(ص) برای هر نمازی مسواک می‌کرد.
2. موی سر خود را با برگ سدر می شست و شانه می‌زد.
3. می‌فرمود : گرفتن موی بالای لب ، به گونه‌ای که لب نمایان گردد ، از سنت است.
4. بعد از هر وضو خود را معطر می‌نمود.
5. در هر روز جمعه ، قبل از اینکه برای نماز از خانه خارج شود ؛ ناخن‌هایش را می‌گرفت.
6. بهترین و محبوب‌ترین هدیه نزد او ، عطر بود.
7. علاوه برآداب  وضو ، اغلب روزها خود را شست وشو می داد .
8. پیش از صرف غذا و بعد از آن دست و دهانش را می شست.
9. شانه ، قیچی ،آینه و مسواک جزء اسباب مسافرتش بود.
10. خانه اش با تمام سادگی و بی تجملی پیوسته پاکیزه بود.
11. اکثر لباس های او سفید بود.
12. ژولیده مو بودن را کراهت می دانست .
13. همیشه خوشبو بود.

 

آداب فردی و خانوادگی  پیامبر ‏(ص) ‏

1. پیامبر ‏(ص) ‏ اوقات خود را به سه بخش تقسیم می‌فرمود : بخشی را برای عبادت ، بخشی را برای خانواده و اهل بیت و بخشی برای کارهای شخصی خود که دراین وقت نیز به کارهای مردم می‌پرداخت.
2. خود را برای اصحاب می‌آراست . چنانکه برای خانواده‌اش آراسته می‌ساخت.
3. با خانواده خود مشورت می‌کرد.
4. با اهل خانه مهربان بود .
5. به اهل خانه در امور داخلی منزل کمک می نمود.
6. هرگز صدای خود را بلند  نمی کرد.
7. به هر که وارد خانه می شد احترام می کرد.
8. هنگام ورود به منزل وضو می‌گرفت و دورکعت مختصر نماز می‌خواند و سپس به بستر می‌رفت.
9. هزینه‌های زندگی او اندک بود.
10. احترام به پدر و مادر را به دیگران سفارش می نمود.
11. در خوراک و پوشاک ، چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.

 

آداب معاشرت پیامبر ‏(ص)

1. اخلاق پیامبر (ص) نرم بود و به کسی ظلم نمی کرد.
2. کسی راتحقیر نمی کرد.
3. همواره اهل فضل و دانش را می پذیرفت و حوایج هر کدام را برآورده می ساخت .
4. دستور می دادند که نیازهای نیازمندان را به من ابلاغ کنید .
5. زبان خود را از سخنان غیرلازم و غیرضروری حفظ می کرد.
6. با مردم مأنوس بود و آنها را از خود نمی راند .
7. از یاران خود دلجویی و تفقد می کرد.
8. از احوال عمومی مردم جویا می شد .
9. اگر کسی کار شایسته ای انجام میداد، او را تحسین و تقویت می کرد .
10. از جریان های اجتماعی و اوضاع و احوال مردم غافل نبود .
11. حق هریک از کسانی را که در مجلس او حضور داشتند ، ادا می کرد.
12. لغزش کسی را بازگو نمی کرد .
13. همواره خوشرو و نرم بود ..
14. کسی را زیاد ستایش نمی کرد .
15. مردم را از خود ناامید نمی ساخت .
16. هیچگاه کسی را سرزنش نمی کرد و از او عیب نمی گرفت .
17. بر بی ادبی اشخاص غریب در هنگام سؤال و سخن صبر می کرد .
18. برمصیبت های بزرگ و تهمت های سهمگین صبور بود .
19. در سخاوت و جرأت و صراحت لهجه و صداقت و وفای به عهد و پیمان و اخلاق نرم و کرامت در معاشرت از همه مردم بالاتر وبرتر بود .
20. هیچگاه پای خود را در میان اصحاب دراز نمی کرد .
21. در مصافحه دست خود را نمی کشید تا طرف مقابل دست خود را بکشد .
22. مزاح را از خوش اخلاقی و موجب ادخال سرور می دانست و خنده اش لبخند بود.
23. باافراد شریف و آبرومند ارتباط عاطفی داشت .
24. پیامبر ‏(ص)  با خویشاوندان خود صله رحم می کرد .
25. به هیچکس ظلم و ستم نمی نمود .
26. از همه دیرتر به خشم می آمد و از همه زودتر از افراد راضی می شد.
27. مردم را با تمام وجودونهایت جدّ یت موعظه و نصیحت می کرد .
28. به هیچ سائلی جواب رد نمی داد .
29. به هیچکس خیره خیره نگاه نمی کرد .
30. با هر کسی روبرو می شد، ابتدا او سلام می کرد .
31. از ترس آنکه مبادا مردم دچار انحراف شوند، لحظه ای از کار آنان غفلت نمی نمود .
32. هنگام خشم وغضب از شدت ناراحتی روی خود را برمی‌گرداند.
33. خشنودی و خشم او از چهره‌اش فهمیده می‌شد.
34. به عیادت بیماران می‌پرداخت .
35. درمراسم تشییع جنازه حضور می یافت .
36. هیچگاه در معامله سخت گیری نمی کرد به دروغ و تدلیس (فریب کاری) متوسل نمی شد.
37. با کسی مجادله و لجاجت نمی کرد.
38. کار خود را به گردن دیگران نمی انداخت.
39. به کسی حق مداخله در امور دیگران را نمی داد.
40. نظر مشورتی دیگران را مورد مطالعه و توجه قرار می داد.

 



مردی یک طوطی را که حرف می‌زد در قفس کرده بود و سر گذری می‌نشست.

 اسم رهگذران را می‌پرسید و به ازای پولی که به او می‌دادند طوطی را وادار می‌کرد

 اسم آنان را تکرار کند.روزی حضرت سلیمان از آنجا می‌گذشت. حضرت سلیمان 

زبان حیوانات را می‌دانست. طوطی با زبان طوطیان به ایشان گفت: «مرا از این قفس آزاد کن.»

حضرت به مرد پیشنهاد کرد که طوطی را آزاد کند و در قبال آن پول خوبی از ایشان دریافت کند. 

مرد که از زبان طوطی پول درمی‌آورد و منبع درآمدش بود، پیشنهاد حضرت را قبول نکرد.

حضرت سلیمان به طوطی گفت: «زندانی بودن تو به خاطر زبانت است.»

طوطی فهمید و دیگر حرف نزد. مرد هر چه تلاش کرد فایده‌ای نداشت.

 بنابراین خسته شد و طوطی را آزاد کرد




پسرکی دو سیب در دست داشت

دوستش گفت:

یکی از سیب هاتو به من میدی؟     پسرک یک گاز بر این سیب زد

و گازی به آن سیب !   لبخند روی لبان دوستش خشکید!

سیمایش داد می زد که چقدر از رفیقش ناامید شده

اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف دوستش گرفت و گفت:

بیا رفیق !    این یکی ، شیرین تره!!!!

دوستش ، خشکش زد

چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود..!





روزی مردی, عقربی را دید که درون آب دست و پا میزند

او تصمیم گرفت ؛عقرب را نجات دهد,اما عقرب انگشت او را نیش زد.‏!‏‏!‏‏!‏

مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد‏!‏‏!‏‏!‏

اما عقرب بار دیگر او را نیش زد

رهگذری او را دید و پرسید:

برای چه عقربی را که نیش میزند را نجات میدهی؟

مرد پاسخی داد:

این طبیعت عقرب است‏!‏ که نیش بزند .

ولی طبیعت من این است که عشق بورزم و نیکی کنم






ﺭﻭﺯﯼ ﺷﺨﺼﯽ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻏﻼ‌ﻣﯽ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ

ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﺸﻢ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﻭ ﻗﺼﺪ ﺧﺮﯾﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﮐﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ

ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻏﻼ‌ﻣﯽ ﺑﺮﮔﺰﯾﻨﻢ ﮔﻔﺖ:  ﺁﺭﯼ

ﮔﻔﺖ: ﻧﺎﻣﺖ ﭼﯿﺴﺖ                      ﮔﻔﺖ: ﻫﺮﭼﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﯽ

ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ                  ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ

ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟                 ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﭼﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﯽ

  ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:

ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﺎﺣﺒﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ   ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻏﻼ‌ﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:

    ﺗﻮ ﺁﺯﺍﺩﯼ

 





ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد و مردی را دید

 که در سطل زباله‌اش دنبال چیزی می‌گردد. گفت، خدا رو شکر فقیر نیستم.

مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد و دیوانه‌ای با رفتار جنون‌آمیز در خیابان دید و 

گفت، خدا رو شکر دیوانه نیستم.

آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل می‌کرد

 گفت، خدا رو شکر بیمار نیستم.

مریضی در بیمارستان دید که جنازه‌ای را به سرد خانه می‌برند. گفت، خدا رو شکر زنده‌ام.

فقط یک مرده نمی‌تواند از خدا تشکر کند. 

چرا امروز از خدا تشکر نمی‌کنیم که یک روز دیگر به ما فرصت زندگی داده است؟







گویند صاحب دلی ، وارد جمعی شد.

حاضرین همه او را شناختند و از او خواستند که پس از انجام کارهایش آنان را پندی گوید. پذیرفت.

کارهایش که تمام شد همگی نشستند و چشم‌ها به سوی او بود.

مرد صاحب دل خطاب به جماعت گفت:

ای مردم ! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد! 

کسی برنخاست.

گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد!  باز کسی برنخاست.

گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید و برای رفتن نیز آماده نیستید